تحقیق در مورد سرقت (رایگان )

نویسنده:

سرقت از با سابقه ترین جرایم بشری است که در جامعه های مختلف به شیوه های گوناگون دیده می شود . این پدیده در طول زمان دستخوش دگرگونیها و تغییرات زیادی شده . اما تنها چیزی که از بدو پیدایی و شکل گیری آن تا کنون ثابت مانده ، زشتی و مذموم بودن ماهیت آن است .

با گذشت زمان ، شیوه ها و روشهای سرقت ، نوع اموال و اشیا ء مسروقه و وسایل و ابزار مخورد استفاغده برای ارتکاب سرقت تغییر یافته ، به طوری که امروزه برخی از سارقان از آخرین تکنیکها و تکنولوژیها برای پیشبرد کار خود استفاده می کنند . به همین لحاظ ، شیوه های مقابله و روشهای برخورد با آنها متناسب با دگرگونیهای سرقت متحول شده است . به تعبیر دیگر ، چون در عصر ما موارد و وسایل گوناگون سرقت و گرایش به آن تغییر یافته ، مقابله با آن نیز دشوار تر شده است .

سرقت

سرقت چیست؟

برای سرقت تعریفهای متعددی ارایه شده اغست که به برخی از آنها اشاره می شود :

–         ربودن خدعه آمیز مال غیر

–          برداشتن چیزی از دیگری بدون اطلاع و رضایت او

–         گرفتن و بردن مال و پول کسی به زور یا مکر و فریب

–         ربودن متقلبانه شئی متعلق به دیگری

و بالاخره از نظر قانون ، سرقت تنها وقتی موجود است که شئی موضوع جرم بدون آگاهی و بر خلاف میل صاحب آن از تصرف دارنده قانونی آن به تصرفعانل جرم در آید ، لازمه آن ، گرفتن ، برداشتن و کش رفتن است .

سرقت در صورتی موجب حد می شود که سارق دارای کلیه شرایط و خصوصیات زیر باشد :

–         سارق به حد بلوغ شرعی رسیده باشد

–         سارق در حال سرقت عاقل باشد

–         سارق با تهدید و اجبار وادار به سرقت نشده باشد

–         سارق قاصد باشد و بداند و متوجه باشد که مال غیر است و ربودن آن حرام است

–         صاحب مال ، مال را در حرز قرار داده باشد

–         سارق به تنهایی یا با کمک دیگری هتک حرز کرده باشد

به طور کلی سرقت به دو صورت انحام می گیرد : 

1)     سرقت ساده که سارق بدون توسل به زور ، شئی را می رباید.

2)     سرقت با توسل به زور و تهاجم که به طور فردی یا گروهی رخ می دهد.

این مطلب را هم ببینید  ترجمه مقاله سرقت هویت(رایگان)

عوامل موثر بر سرقت

عوامل موثر بر سرقت

در بررسی علل و انگیزه های سرقت می توان از عوامل متعدد نام برد که چند نمونه آن را به اختصار بدین شرح است :

1-    عوامل ذهنی ، مانند هوش کم یا زیاد ، استعدادهای فردی و نظایر آن .

2-  سن : بی شک تقسیم بندی انواع سرقت بر حسب سارقان متعلق به گروههای سنی مختلف ، متفاوت است تا جایی که برای مثال می توان گفت بسیاری از آنچه بزرگسالان در رفتار کودکان ” دزدی ” می نامند ، از نظر روان شناسان کودک ممکن الست صرفا کنجکاوی باشد .

3-  جنس : چون به طور معمول قدرت بدنی زن از مرد کمتر است یا به تعبیر زیست شناسان مرد بیش از زن قدرت تحرک دارد ، بنابراین موارد ارتکاب سرقت مخصوصا سرقتهایی که به طریقی با قدرت و تحرک بدنی ارتباط دارد . بین دو جنس متفاوت خواهد بود . به عنوان مثال ، دختران بیشتر اشیا کوچک را می ربایند و پسران غالبا وسایل الکتریکی نقلیه ( دوچرخه ، موتور سیکلت ، اتومبیل ) را به سرقت می برند .

4-  وضعیت بدنی : زشتی و زیبایی ، نقص عضو ، و بلندی و کوتاهی بیش از حد ممکن است از عوامل موثر در ارتکاب انحراف باشد . گاه دیده شده که اشخاص تنومند و قوی پنجه که از تاثیر هیکل خویش آگاهی دارند ، برای خود حقی تصور می کند . عکس آنهم صادق است . به این معنی که گدایی یا جیب بری در میان اشخاص ضعیف الجثه بیشتر دیده می شود .

اما آنچه بیش از همه در این پدیده تاثیر دارد ، عوامل روانی عاطفی و اجتماعی – اقتصادی  است . هر چند به یک تعبیر ظریفتر می توان عوامل دیگر و از جمله چهار مورد فوق را نیز متاثر از این عوامل دانست .

علل وعوامل سرقت

علل و انگیزه های روانی – عاطفی سرقت را می توان به شرح زیر بر شمرد :

1- فقر عاطفی : فقر عاطفی از عوامل فردی سرقت است . کودکانی که از اختلالات عاطفی شدید رنج می برند . معمولا در خانواده هایی رشد یافته اند که در اثر طلاق از همپاشیده شده یا والدین تربیت مناسبی را برای فرزندان در نظر نگرفته اند . مرگ یکی از والدین و تبعیض بین فرزندان حالتهایی چون انزوا طلبی ، افسردگی و اختلالات رفتاری در کودکان به وجود می آورد و این عوامل به نوبه خود ارتکاب جرم را تسهیل می کند .

رابرت مرتن ” در نظریه بی هنجاری خود می گوید که افراد هر جامعه یک سلسله هدفهای پذیرفته شده فرهنگی را دنبال می کنند که برای نیل به آنها به یک سلسه ابزار و وسایل نیاز دارند . هنگامی که افراد به شیوه های مشروع از رسیدن به هدفها یا وسایل حصول به آن هدفها مایوس شوند به نوآوری ، یا طغیان و شورش دست می زنند ( 165: 1988 ، D oob) زیرا وقتی در جامعه ای بر هدفها بیش از حد تکیه شود و وسایل رسیدن به این هدفها نادیده انگاشته گردد ، وقوع سرقت قابل پیش بینی است ، چون سرقت نوعی نوآوری در رسیدن به هدف تلقی می شود .

1.   ناکامی : ناکحامی یا محرومیت اصطلاحی است که در زمینه شکست در ارضای تمایلات به کار میرود و مراد از آن ” عدم امکان نیل به هدف است .”

وقتی انسان مخیل دلرد به هدفی برسد ولی به علت برخورد با مانع یا مخوانعی چند به آن هدف دست نمی یابد . می گوییم در او ناکامی ایجاغد شده است . ” دولارد و دوب ” معتقدند که شیوع سرقت و دیگر تبهکاریها در میان گروههای فقیرتر و افزایش آن در دوران سختی و تنگدستی را باید واکنشی در برابر ناکامی می دانست . ( کلاین برگ ، 1342: 449 ) . وقتی میان امیال شدید ما و هدفهایمان سدهای ناشکستنی و ناگذشتنی حایل باشد ، با ناکامی و تعارض و تنش مواجه می شویم . ( مان ، 1355: 132).

به عنوان مثال ، جوانی که در خانواده ای فقیر و بی چیز متولد یافته و در کودکحی محبت ندیده و سالها مورد بی مهری و بی توجهی واقع شده ، احتمالا در بزرگی به غارتگری اموال دیگران دست می زند و این امر برای او رضایت خاطری را فراهم می آورد که همواره در جستجوی آن بوده است .

2.   حسادت : حسد آرزوی زوال نعمت برای دیگران است . گاه فرد با توجه به عدم امکان دستیابی به موقعیت و منزلت دیگران رشک و حسد می برد و چون نمخی توان به مانند صاحبان اموال مالک آنها گردد ، دست به دزدی می زند . ” پریچارد ” می گوید تمایل به دزدی گاه یکی از خصوصیات جنون اخلاقی است و گاه اگر هم تنها خصوصیت آن نباشد ، بارزترین آنهاست .

3.   تجربه های دوران کودکی : حوادث تلخ دوران کودکی ممکن است ، از فر شخصیتی جامعه ستیز بسازد که دربزرگسالی او را به اعمال ضد اجتماعی سوق دهد . چنین فردی دارای کجرویهای چندی است و از جمله از اذیت و آزار دیگران و نیز سرقت اموال آنها لذت می برد ، زیرا وقتی دست به چنین کاری می زند ، گمان می کند انتقام خود را از دنیای بی رحم گرفته است .

4.    احساس نا امنی : وضعیت مغشوش خانواده ، ستیز و … اختلاف بین پدر و مادر و رفتار خشونت آمیز والدین ، از علل مهمی است که جوان را دچار نگرانی و ناامنی کرده ، در خود فرو میبرد و به کناره گیری از دیگران به ویژه پدر و مادر می کشاند . جوان در چنین شرایطی رئابط خود را با والدین گسسته ، گاه در نتیجه فشار یا خواست درونی ناچار مخی شود برای ارضای نیازهای مادی و معنوی خود یا براغی انتقام گرفتن از والدین به خاطر محدودیتها و سختگیری های نابجای آنها ، دست به سرقت بزند .

5.   پرخاشگری : پرخاشگری ، رفتاری است که پیامد های متعددی دارد و از جمله موجب خسارت و زیان به فرد یا افراد دیگر می شود . خسارت و زیان می تواند جسمی یا روانی باشد .

پرخاشگری یک نوع واکنش روانی است . فرد به وسیله پرخاش و اعمال ضد اجتماعی می خواهد ناکامی خود را جبران کند . اگر چه معمولا این واکنش موقتا اورا ار ضا می کند . اما نه تنها کمکی به رفع ناکامی اش نخواهد کرد بلکه ناکامیهای جدید دیگری را نیز بوجود خواهد آورد وقتی شخص همه راههای پیشرفت را به روی خود مسدود می بیند و اغز ارضای نیاز های عاطفی و روانی و مادی خود باز می ماند ، در برخی از مواغرد سعی میکند با اغتخاذ روشها و شیوه های مختلف به تحریک دیگران یا حمله به آنها بپردازد یا با غارتگری و تباه کردن اموال دیگران به یک احساس رضایت موقت دسترسی پیدا کند .

6.    خودنمایی : برخی از جوانان برای نشان دادن صفت ” کله شقی ” و جرات حادثه جویی که برای آنها بسیار ارزشمند است ، به بزهکاری روی می آورند و ظاهرا مصرف مواد یا دست زدن به سرقت برای یک جوان او را در چشم همگنانش ” کسی ” می سازد . ( فلد من ، 1965 )

از این رو ، فرد با موقعیتهای مساعدی برای ارتکاب جرو روبرو می گردد و به دزدی و غارت اموال دیگران دست می زند و اموال مسروقه را با افتخار در اختیار دوستان خود می گذارد و بدین وسیله با ایفای چنین نقشی ، نیاز به تعلق خاطر گروهی خود را بر آورده می سازد .

7.    محبت زیاد : زیاده روی در محبت نیز مانع رشد و تکامل شخصیت کودک می گردد . کودکان ناز پرورده که در محیط خانواده  تمام توقعات و خواسته هایشان بدون چون و چرا انچام می گیرد ، در اجتماع نیز اغنتظار دارند تمام آرزوهای آنان به زودی برآورده شود .

در صورت عدم توفیق و روبرو شدن با شکست تصور می کنند که همه بر علیه آنان قیام نموده عداوت دارنددرنتیجه ترسو ، خود خواه ، پر مدعا و پر توقع بوده با قبول عضویت در باندهای مختلف سرقت ، می خواهن از جامعه انتقام بگیرند .

علل اجتماعی و اقتصادی سرقت

علل اجتماعی و اقتصادی سرقت

اهمیت شرایط اجتماعی و اقتصادی در تبیین علل سرقت بر کسی پوشیده نیست . ” لاکاسانی ” در باره تاثیر محیط اجتماعی می گوید که اگر نتوان آن را عامل انحصاری شناخت ولی برترین و مهمترین عامل سرقت و دیگر بزهکاریها است . نظر او را می توان در دو فرمول زیر خلاصه کرد :

–         هر جامعه فقط دارای تبهکاران مخصوص به خود اغست

–     محیط اجتماعی به مثابه آبگوشت ویژه کشت تبهکاری است . میکروب قابل کشت در آن ، تبهکار است و اهمیت این عنصر فقط آنگاه آشکار می شود که محیط مناسب برای رشد خود بیابد . ( گسن ، 1370 : 135 ) .

عوامل سرقت

برخی از عوامل اجتماعی – اقتصادی سرقت را می توان به شرح زیر دانست :

1.   فقر مادی : فقر و محرومیت مادی را شاید بتوان گفت از مهمترین عوامل به وجود آورنده سرقت است . فردی که دچار این آسیب اجتماعی است اغز یک سو اغز لحاظ روانی احساس حقارت و مغبون بودن می کند و از جامعه طلبکار می شود ، و از سوی دیگر چون جامعه را مسئول محرومیت و فقر خود می پندارد ، نوعی احساس انتقام کشی در او پرورش می یابد .

به این ترتیب کوشش او براغی فقر زدایی چه بسا در مجاری غیر قانونی و ضد اجتماعی افتاده به سرقت ، یا جنایت کشیده شود . برای مثال ، در سالهای اخیر براثر رشد تورم و فاصله گرفتن هزینه ها از در آمد ، نرخ سرقت ، در جامعه ما رو به تزاید بوده است . اکثر این سارقان از قشر فقیر جامعه بوده ، از در آمد کمی برخوردارند .

2.   فقر فرهنگی : روان شناسان اجتماعی جرم و کجرویها را سر پیچی از هنجارها ، رسمها ، سنتها و قوانین جامعه می دانند . رسمها و سنتها و قوانین هر جامعه به عنوان مجموعه ای از اغرزشهای فرهنگی آگاهانه یا ناآگاهانه ای است که از نسلهای قبل به نسلهای بعد منتقل می شود ،مورد احترام است ، و تجاوز به آن جرم محسوب می گردد . فقر فرهنگی ، نقش اساسی در ایجاد جرم دارد .

دزدان اکثرا بی سواد ند و بی سوادان در اثر فقدان امکانات رشد فکری ، برای پیشرفت و ترقی خود از شیوه های دیگر فرهنگی مثلا از توانمندیهای جسمی بهره می گیرند . ” ساترلند ” در تبیین علل جرم به عوامل قومی ، مهاجرت ، ناسازگاریهای برخی از گروههاو عدم رشد خرده فرهنگها توجه دارد و تبهکاری را مسئله ای ناشی از تعارض فرهنگی می شناسند . ( سخاوت ، 1368 : 35 ) .

3.   طبقاتی بودن جامعه و نابرابریهای اجتماعی : نظریه تضاد بر پیامد های شخصی و اجتماعی تمرکز ثروت و قدرت در دست عده ای معدود در جامعه تکیه دارد . طرفداران این نظریه تا حدی تبیینهای متفاوتی را در باره چرایی بروز نابرابر یهای اجتماعی عنوان می کنند .

” چامبلیس ” و ” سیدمن ” عقیده دارند که چنین شرایطی در هر جامعه پیچیده ای که دارای نظام طبقاتی باشد به وجود می آید . ” کوئینی ” نظام سرمایه داری را منشاء چنین نابرابریهایی می داند . ( 175 : 1988 ، Doob ) .

” کوهن “ آسیب شناس اجتماعی ، پاره فرهنگها را از مشخصه های اصلی جوامع طبقاتی میداند که احتمال کجرویهای اجتماعی را فزونی می بخشد ، زیرا عملی چون سرقت در بین برخی از گروههی نوجوان و جوان ، ممکن است به صورت هنجار در آمده باشد . در حالی که همین عمل از نظر دیگران غیر عادی و نا بهنجار تلقی شود .

4.   شهر نشینی و زاغه نشینی : گسترش بی رویه شهر ها و انبوهی جمعیت هر دو از عوامل جرم زا هستند . در شهرها فرد با روابطی دست به گریبان است که غیر شخصی بوده ، غالبا آنچه را می خواهد در این گونه روابط نمی یابد و با مسایل ناشی از ضعف روابط شخصی ، یعنی آنچه که بی توجهی نسبت به شناخت شخصت واقعی او است ، مواجه می شود .

افرادی که در محله های پر جمعیت شهر های بزرگ زندگی می کنند ، با شریط اجتماعی و اقتصادی سختی روبرو بوده مشکلات عدیده ای به دوش می کشند . زندگی براغی کودکان در چنین شرایطی مانند زندانی اغست که هیچ راه گریزی بر آن متصور نیست . انبوهی و تراکم جمعیت که از ویژگیهای محله ها وم زاغه ها است ، موجب می شود تا فرد نتواند در زندگی داخلی و خصوص خود مسایل و مشکلات شخصی را یروز دهد ، ناچار آن را از دیگران پنهان می دارد .

از این رو ، سرقت ، فحشاء اعتیاد و دیگر آسیبهای اجتماعی که به طور عجیبی در مکانهای شلوغ و فقیر نشین شهری رواج دارد ، از بین نخواهد رفت ، مگر اینکه شرایط و عوامل اقتصادی و اجتماعی که مخوجب پیدایی این مسایل شده ، دگرگون شود و از بین برود .

5.    از هم پاشیدگی خانواده و عدم امنیت عاطفی کودک : آسیب شناسان اجتماعی یکی از عمده ترین علل بزهکاری کودکان را ستیز در خانواده می دانند و معتقدند جدایی والدین نقش بسیار منفی و ویرانگری در شخصیت کودکان دارد و زمینه را برای ارتکاب بزهکاری در آنان فراهم می آورد .

بیشتر بزهکاران ، آغاز سرکشی خود را جدایی پدر و مادر ، اختلافات خانوادگی و متشنج بودن خانواده ذکر کرده اند . جای تردیدی نیست که خانواده نقش مهمی را در پایه ریزی شخصیت کودک ب عهده دارد .

کودک امنیت عاطفی خود را در شکل ذهنی شخصیت او اهمین به سزایی دارد در آغوش خانواده به دست می آورد . هر نوع خدشه ای که به این امنیت عاطفی واغرد شود ، در روند طبیعی شکل گیری شخصیت کودک اختلال ایجاد می کند . طبیعی است که یک شخصیت دارای اختلال گرایش به بزهکاری دارد تا یک شخصیت طبیعی و سالم . از این رو ، فردی که دارای اختلال شخصیت است دست خود را به انواع بزهکاری و از جمله سرقت آلوده می سازد .

6.    معاشرت با دوستان ناباب : ” ساترلند ” در نظریه  پیوند افتراقی ( انتقال فرهنگی ) خود می گوید : رفتار مجرمانه مانند هر نوع رفتار دیگری آموختنی است . از این رو ، داشتن دوستان ناباب و تاثیر معاشرت آنها در کشیده شدن فرد به سوی سرقت نقش اساسی دارد . به مخوجب تحقیقی که دتر ایران انجام شده 42 در صد سارقان تحت بررسی ، دوستان نابابی داشته و 75 در صد آنها با چنین دوستانی رفت و آمد زیاد و طولانی داشته اند . ( قربان حسینی 1371 : 262 )

7.    بیکاری : بیکاری عامل مهم دیگری در ایجاد فقر است و فقر نیز از عوامل اصلی سرقت و جرم محسوب مخی شود . بیکاری از دو جهت در ازدیاد سرقت نقش دارد :

یکی وجود فرصتهای اضافی و خالی بودن فراغت : وقتی افراد جامعه به ویژه جوانان فرصتهای اضافی داشته باشند و این فرصتها از مجرای درست و صحیح نتواند مورد استفاده قرار گیرد ، طبعا به روشهای غیر اصولی و ضد اجتماعی کشیده می شوند . موارد بسیاری از دزدیها یا تبهکاریها که از روی بی حوصلگی  یا برای تنوع و سر گرمی صورت می گیرد ، نمونه هایی از این نوع است .

و دیگر ، نداشتن در آمد کافی برای گذراندن زندگی : هر فرد بیکار ناچار باید به نحوی زندگی خود را بگذراند و براغی این گذران باید در آمدی داشته باشد . چون کسب چنین در آمدی نمی تواند از راهها و شیوه های درست و قانونی تامین شود ، چه بسا فرد به راههای غیر قانونی کشیده شود و از طریق دزدی هزینه گذران زندگی خود را تامین کند .

8 . امنیت اجتماعی و اثرات روانی – اجتماعی آن : اثرات هر نوع مهاجرت در دگرگونیهای اجتماعی کم و بیش مشابه است . اما از نظر جرم شناسی ، مهجرت روستاییان به شهرها حایز اهمیت خاصی است . مهجرت مشکلات عدیده ای را در پی دارد .

جوانان یا خانواده هایی که به انتظار داشتن زندگی بهتر و با امید یافتن کاری مناسب به شهر های بزرگ روی می آورند ، در مشکلات فراوانتری غرق می شوند و چون به خواسته های خود نمی رسند به کارهای خلاف و غیر قانونی کشیده می شوند . بر اساس پژوهشی در ایران ” مهاجرت ” در زندگی 33 در صد سارقان تحت بررسی به صورتهای مختلف  نقش داشته است .

 ( قربان حسینی  1371 : 176 )

اثرات روانی مهاجرت مهمتر از تاثیر مادی آن است .  معمولا شهریها به روستاییان به نظر حقارت نگریسته ، و از لحاظ فرهنگ خود را برتر می دانند و در محفل خود آنان را نمی پذیرند . جوانانی که به تنهایی محیط خانواده را رها می سازند و به امید تحقق بخشیدن به آرزوی خود زادگاه خویش را ترک می کنند ، غم انگیز ترین سر نوشت مهاجران را دارند و ظن بروز حالات انحرافی و اغرتکاب جرایم در آنان بیش از مهاجران خانوادگی  یا گروهی و دسته جمعی است . ( دانش ، 1369 : 279 )

دلایل سرقت در ایران

دلایل سرقت در ایران :

 برخی از جرم شناسان تعداد جرایم را بر حسب هر یکصد هزار نفر به یک نفر عنوان معیاری برای مقایسه به کار می برند . این معیار که ” تراکم تبهکاری ” نامیده می شود . نسبت تعداد جرایم واقع شده در یک سرزمین به مساحت آن را نیز شامل می شود .

نظر به اینکه ” سازمان پلیس بین المللی ” برای مقایسه جرایم در کشورهای عضو این سازمان از نسبت تعداد جرایم در یکصد هزار نفر جمعیت استفاده می کند ، در نوشته حاضر این ملاک مورد استفاده قرار گرفته است . بررسی آماری پدیده سرقت طبق آمار رسمی منتشر شده از سوی مرکز آمار ایران ، نشان می دهد که بین سالهای 1365 تا 1369 میزان سرقت مرتبا در حال افزایش بوده است .

طی 5 سال گذشته روند سرقت در کشور ، از نهوسان قابل توجهی بر خوردار بوده است . در طی این سالها کمترین میزان سرقت در حدود 93 هزار مورد ، در سال 1365 و بیشترین حدود 114 هزار مورد در سال 1369 بوده است . در سال 1368 حدود 12454 مورد سرقت نسبت به سال 1367 اضافه شده است .

در همان حال ، آمار سال 1369 نشانگر کاهش سرعت افزایش سرقت است . بنابر آنچه گذشتت ، علل سرقت را می توان رشد سریع جمعیت ، فزونی رشد بی رویه مهاجرت به شهر های بزرگ ، افزایش فقر به ویژه در قشر های آسیب پذیر جامعه ،  زندگی در حاشیه شهرها ، بیکاری ، اعتیاد ، بی توجهی به امور معنوی و اخلاقی ، و توجه بیش از اندازه به ارزشهای مادی دانست .