زندگینامه بی بی مریم بختیاری (بانوی سردار مادر علیمردان خان)

نویسنده:

بعد از پخش فیلم  بانوی سردار (سریال بی بی مریم) از شبکه 3  بهانه خوبی دیدم که در مورد این شیر زن بختیاری تحقیقی داشته باشم جستجوهای زیادی داشتم که در اینجا خلاصه و برگزیده ای از زندگی این شیرزن ایرانی(بی بی مریم) تقدیم می کنم .

بخشی از آهنگهای که در وصف بی بی مریم و پسر برومندش علیمردان خان خوانده شده را می توانید به صورت لینک مستقیم در پایین صفحه دانلود کنید

عکس جوانی بی بی مریم بختیاری

عکس جوانی بی بی مریم بختیاری
عکس جوانی بی بی مریم بختیاری گرفته شده از سایت  bibimaryam.com

متولد سال 1253 هجری قمری از طایفه زراسوند، ایل بختیاری بود – درگذشت  ۱۳۱۶ = 63 سال زندگی

سردار مریم بختیاری، در سال ۱۳۱۶ خورشیدی، ۳ سال پس از اعدام فرزند ارشدش علی‌مردان خان در شهر اصفهان در گذشت.

او در تکیه بختیاری‌های تخت فولاد، در اصفهان به خاک سپرده شد.

بی‌بی مریم بختیاری ملقب به سردار مریم دختر حسینقلی خان ایلخانی، خواهر علیقلی خان سردار اسعد و نجفقلی صمصام‌السلطنه و مادر علیمردان‌خان بختیاری بود.

بی بی مریم ایلخان بختیاری یکی از مبارزان بزرگ دوران مشروطیت بوده که در برابر متجاوزان روس و انگلیس در جنگ جهانی اول مبارزه های بسیار زیادی انجام داده بود

فنون نظامی و فرماندهی را از پدر و برادرش یاد گرفت و در جنگ جهانی اول از این فنون استفاده کرد

عکس واقعی بی بی مریم بانوی سردار
عکس واقعی بی بی مریم بانوی سردار

بی‌بی مریم، یکی از مشوقان اصلی سردار اسعد بختیاری برای فتح تهران محسوب می‌شد. وی طی نامه‌ها و تلگراف‌های مختلف بین سران ایل بختیاری و سخنرانی‌های مهیج و گیرا، افراد ایل را جهت مبارزه با استبداد صغیر در زمان محمدعلی‌شاه قاجار، آماده می‌کرد و همواره به عنوان یکی از شخصیت‌های ضداستعماری و استبدادی عصر قاجار مطرح بود.

بی‌بی مریم بختیاری، قبل از فتح تهران، مخفیانه با عده‌ای سوار وارد تهران شد و در خانه پدری حسین ثقفی، منزل کرد. به مجرد حمله سواران بختیاری به فرماندهی علی‌قلی‌خان سردار اسعد، به تهران، پشت بام خانه را که مشرف به میدان بهارستان بود، سنگربندی کرد و با عده‌ای سوار بختیاری، از پشت سر با قزاق‌های طرفدار محمدعلی‌شاه، مشغول نبرد شد. در این رویداد، او شخصاً تفنگ به دست گرفت و با قزاقان جنگید. نقش او در فتح تهران، میزان محبوبیتش را در ایل بختیاری، افزایش داد و طرفداران بسیاری یافت، به طوری که به لقب سرداری مفتخر شد.

منزل بی‌بی مریم، مأمن و پناهگاه بسیاری از آزادی‌خواهان عصر مشروطه بود. به طوری که هنگام فتح اصفهان، توسط روس‌ها در جنگ جهانی اول، فن کاردف؛ کاردار سفارت آلمان، به خانه سردار مریم بختیاری پناه برد و مدت ۳ ماه و نیم، در پناه او بود، تا اینکه پس از شکست بختیاری‌ها از روس‌ها و کشته شدن ۵۸ نفر از سواران بختیاری، راهی کرمانشاه شد و از آنجا به برلن رفت.[۶]

به پاس حمایت‌های سرسختانه، بی‌بی مریم از ویلهلم دوم (امپراتور آلمان) کمان تمثال میناکاری و الماس نشان و همچنین صلیب آهنین خود را، که مهم‌ترین نشان دولت آلمان بود، برای او فرستاد.[۷] جریان مبارزات سردار مریم بختیاری با بریتانیایی‌ها در طی قرارداد ۱۹۱۹ و نیز کودتای ۱۲۹۹ همچنان ادامه یافت، به طوری که محمد مصدق، حاکم وقت فارس، در زمان کودتای ۱۲۹۹، پس از مخالفت و عزل از اصفهان، راهی منطقه بختیاری شد و مدت‌ها مهمان بی‌بی مریم بود.[۸]

عکس قبر بی بی مریم بختیاری

عکس قبر بی بی مریم بختیاری
عکس قبر بی بی مریم بختیاری

 

ویدئو قبر بی بی مریم

باستانی پاریزی؛ از مورخین معاصر، در خصوص سردار مریم می‌نویسد:

در این کوهستان زنی می‌زیسته که برابر ۱۰۰ مرد، در سرنوشت تاریخ معاصر ایران دخیل بوده‌است. منظورم بی‌بی مریم بختیاری است، که وقتی در جنگ بین‌الملل اول، ایرانیان وطن‌خواه ابتدا از اولتیماتوم روس و بعد از هجوم انگلیسی‌ها، ناچار به مهاجرت و آواره کوهستان شدند، این زن نامدار، همه آنان را پناه داد.

بی بی مریم بختیاری از نگاه اندیشمندان معاصر

درخصوص شخصیت بی بدیل سردار مریم بختیاری از زنان برجسته مبارز جهان و شیر زن تاریخ ایران زمین، اندیشمندان و شاعران بسیاری سخن گفته و در وصفش سروده اند از جمله در نوشتار زیر اندیشمند و تاریخ نگار نامدار معاصر دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی که اخیرا به دیار باقی شتافت و همچنین ادیب و شاعر برجسته معاصر زنده یاد حسن وحید دستگردی(۱۲۵۸–۱۳۲۱) در وصف وی سخن گفته اند.

این متن در مقدمه دیوان پژمان بختیاری به قلم دکتر باستانی پاریزی  آمده است:

حقیقت اینست که من خیلی دلم می خواست در حق «استاد بزرگ پژمان بختیاری»، در مقدمه کتابش مطالبی بنویسم و ادای دین کنم. ادای دین گفتم و درست گفتم، به دلیل اینکه ما کرمانی ها یکی دو مورد بختیاری گیر شده ایم و متاسفانه آدمهایی از نوع پژمان آن به کرمان نیامده بودند، …  به عبارت دیگر برخورد مخلص با ایل جلیل بختیاری، قبل از هر چیز، با مساله حکومت کرمان و بختیاری هاست و این شعر معروف عارف که گفته است:

بخت یاراست،ولی بخت بدآنجاست که یار

هـر کـجا  پا نهــد اول سر یغمـا  دارد

در حالی که این ایل شریف نبیل که «ریشه در مدنیت چند هزار ساله» در ایران دارد، و بیش از ۷۵ هزار کیلومتر مربع از ایران را پوشانده است و دهها و شاید صدها گروه دارد که از خانوار شروع  می شود و با فامیل و اولاد و تش و تیره و طایفه و باب و بلوک ترکیب می شود و مجموعاً ایلی را تشکیل می دهد و شاید بیش از چهارصد هزار خوش نشین (به قول فرنگی ها یکجا نشین) و بیش از دویست هزار کوچنده دارد و نزدیک دو میلیون میش و یک میلیون بز درجامعه ایرانی پرورش می دهد که پایه بزرگ اقتصاد مملکت ماست.

در واقع، بیش از آنکه کرمانی ها بر گلیم های «بی بی باف» بختیاری بنشینند چند تا خان بختیاری بر قالی های متعینین کرمان مربع نشسته اند.

ما از مشروطیت بختیاری نیز، سلطنت عشایر را احساس کرده ایم و بالنتیجه فراموش کرده ایم، که این «ایلات بختیاری» در عین حال که گلوله تفنگ دشمن از بیخ گوششان رد شده است، و جوانانشان به آن تیر کشته شده اند، و در پایان جنگ همین بختیاری ها پیروز شده اند، و رئیس سپاه دشمن و جمعی کثیر را اسیر گرفته اند، باهمه اینها، از اجرای حکم اعلام دادگاه صحرائی در مورد دشمن خود، سرباز می زنند و می گویند: ما بر طبق رسم ایلی خود، اسیر را نمی کشیم! و با اینکه پنج نفر بختیاری و پنج نفر ارمنی برای تیر باران «ارشدالدوله» انتخاب شده بود، خوانین بختیاری به عنوان اینکه ما اسیر را نمی کشیم از تیراندازی امتناع کردند.

  اینکه گفتم من یک بدهی و یک دین به بختیاری دارم این است که فی المثل این بزرگواری و گذشت و روحیه متعالی رستمی را در افراد ایل نبیل نمی بینم، آن وقت می نشینم و داستان تاجر قالی کرمانی و زیارت عاشورای خان بختیاری را که البته درست است و واقعیت دارد، ولی جز استثناهاست، با آب و تاب نقل می کنم.

ولی فراموش می کنم که در همین کوهستان زنی می زیسته که برابر صد مرد در سرنوشت تاریخ معاصر ما دخیل بوده است. مقصودم «بی بی مریم بختیاری» است که وقتی در جنگ بین الملل اول، ایرانیان وطن خواه از اولتیماتوم روس، و بعداً از هجوم انگلیسی ها ناچار به مهاجرت شدند و آواره کوهستان بختیاری، این زن نامدار، همه آنها را پناه داد، و وسائل رفتن آنها را به غرب و کرمانشاه و بلاخره عثمانی فراهم ساخت.

 در حالی که ما همیشه خوشمان می آید که بگوییم این انگلیسی ها بودند که مشروطه دادند و سردار اسعد را حمایت کردند و چه و چه و چه… از جمله پناهندگان به ایل بختیاری، یکی هم «وحید دستگردی» بود، گوینده شعر نارنجک، منفجر گشت چو نارنجک حراق اروپ… و همو که گفته بود:

نه زهر جنگل و هر بیشه غضنفر خیزد  نه ز هر آتش سوزنده سمندر خیزد

از پروس است که  ژنرال  هنرور خیزد    مرد از لندن و پاریس کجا بر خیزد

خیزد،اما همه مادام مد و شیک و قشنگ

معلوم است که اگر هم چنین آدمی به دست قنسولگری انگلیس در اصفهان افتاده بود، تکه بزرگ بدن او گوشش بود! «بی بی مریم بختیاری»، این مرد و دهها پناهنده امثال او را، که هر کدام با یک بارنامه فیس و افاده، با جیب خالی، و با یک عبای نازک تابستانی و یک عمامه کوچک به او پناه برده بودند، همه را نگاه داشت و ماهها نگاه داشت تا آب ها از آسیاب ها افتاد.

  البته وحید دستگردی حق این زن را ادا کرد. نه تنها در مجله ارمغان و ره آورد وحید، نام نامی او را بر صفحه تاریخ جاویدان ساخت، بلکه با سرودن داستانی بسیار دلپذیر و جذاب به عنوان «سرگذشت اردشیر» کاری در حق او روا داشت که نظامی در حق پادشاهان شیروان و گرجستان روا داشته است، و سرگذشت اردشیر که بر وزن خسرو شیرین نظامی گفته شده و کتابی مفصل است بنام همین بی بی مریم ساخته شده و به تشویق او ساخته شده.

این مطلب را هم ببینید  اولین زن فرمانده نیروی دریایی ایران

تحصیلات بی بی مریم بختیاری

شعر در مورد بی بی مریم بختیاری

و من همیشه مجسم می کنم منظره یک مشت استخوان وحید دستگردی کوتاه قد باریک اندام را که زیر یک درخت بنه یا بلوط یا گوشه چادر بختیاری بر روی یک گلیم «بی بی باف» نشسته و قلم و دوات پیش روی نهاده، در حالی که نان و کره تازه و شیرمیش صرف کرده و بوی بز قرمه ناهار از گوشت «کهره ی دوماوره»، به قول ادیب الممالک، از گوشه اجاق به هوا می رود، وحید مشغول نظم سرگذشت اردشیر است و در مقدمه آن می گوید:

شدم من نیـز از اصفـاهـان  فراری     به سوی کـوه و دشـت بختیـاری

هـزار  آواره دیــدم  یـار  و  اغـیــار       پنـاهـنده شـده ز اغیــار  بر یـار

فراوان میهـمـان و  میـزبــان  هیچ      رمیـده مرغ بسیـار، آشیـان هیچ

بسیـار سـردار و  سـالار  زیـانکار        به سودخویش بـر کشـور زیانسار

یکی عیسی فروشـی پیشه می کرد  یکی مریم کشی اندیشه می کرد

شدنـد  آوارگـان  از دشمـن  ایمـن     ز مردیّ دو تن: یک مرد و یک زن

زنـی  در   کشــور  آرائـی   یـگانـه      ز پـوران دخـت  در  ایـران  نشانه

نهــــــاده مام گیتی مریـمــش نام     مسیحا کرده ز او زهد و خرد وام

مهیـن  بانـوی   مـلـک   کامـکاری       چـراغ   افـتـخـــــــار  بـختـیــاری

به زیر  مقـنعـه  از  فـرّ  و  فرهنگ      سـزاوار   کـلـه  داری  و   اورنـگ

پسندیده هـزارش خصلت وخوست     یکی ازصدهزاراین خوی نیکوست

که بر چنـدین هزار  آواره  چون من    حریمش چون حرم  گردیده  مأمن

نژاد  مختـلـف   بیگـانـه  و خویش      ز ایرانی و ترک، آلمان و  اطریش

همه بر خـوان  نعمـت میهمـانش      امـان  جستنـد  در  دارلامـانـش…

زن ار اینست و آن غارتگـران مرد    به گیتی بادبی نام و نشـان مرد[۶]

وحید دستگردی قصیده ای در مدح بی بی مریم با عنوان “نوید فتح” سروده است:

ای مریم مسیح دم، ای افتخار ملک /  بازوی جاه دست شرافت سوار ملک

گر حکمران تو بودی در مرز اصفهان/   زار اینچنین نبود کنون روزگار ملک

از جای خیز ایل سلحشور و بخت یار/  بنمای بار دگر، چون بخت، یار ملک

امروز ایل بختیاری به فرمان  تواند/   سرها به کف گرفته برای نثار ملک

کن تخت شادمانی بیگانه سرنگون/  ای شادی زمانه و ای غمگسار ملک ..

وحید دستگردی

کتاب خاطرات سردار مریم بختیاری

   کتاب خاطرات سردار مریم سالها پس از مرگ وی منتشر گردید و شامل  حوادث دوران کودکی و جوانی وی تا پایان مشروطیت است و ظاهرا قسمت دوم خاطرات از بین رفته یا هنوز در جایی در خانه بستگان پنهان باشد. «خاطرات بی بی مریم» به قلم ساده و روان از سال ۱۳۳۶ هجری قمری برابر با ۱۲۹۶ هجری شمسی به بعد ثبت شده است و به نظر می رسد هیچگاه فرصت نیافت آن را ویرایش نماید یا کسی ویراستاری کند.  در ابتدای مجموعه خاطرات خود می نویسد:

   …«به امید خداوند امیدوارم که فرصت بدهد بنده که یک زن ایرانی و از ایل بختیاری می باشم روزنامه خاطرات خود را ساده و مختصر بنویسم. توفیق از خداوند عالم و همراهی از روح شاهنشاه عالم امام اول، حضرت علی (ع) می طلبم. به تاریخ هشتم ماه شعبان المبارک سنه ۱۳۳۶ …» ص۲۳٫

    سپس به شرح حوادثی می پردازد که بر پدرش حسینقلی خان  ایلخانی بختیاری در دوره ناصرالدین شاه گذشته است و می نویسد:

    …«در تاریخ هزار و دویست و نود و نه پادشاه ایران که ناصرالدین شاه بود از استقلال پدرم ایلخانی ترسید و حکم نمود به ظل سلطان که پسر شاه بود که باید حسین قلی خان را بکشید اگر او را از میان بر ندارند سلطنت از خانواده قاجار به بختیاری منتقل می شود…. پدرم مسلمان حقیقی بود و در مذهب خیلی متعصب بود همیشه نماز شب می نمود تمام سال پنج شنبه و دوشنبه ها در هر فصل روزه می گرفت به فقرا خیلی پول می داد…»(ص ۲۵ خاطرات)

  «… روزی که خبر رسید ایلخانی را کشتند .. چه محشری در چغاخور [مرکز ایلخانی بختیاری] شد در میان ایل یک نفر بزرگ که می مرد (زنان) گیسو می بریدند یادم هست در چغاخور به حدی برای پدرم گیسو بریده شد که می توام بگویم هزار من بود چونکه  تقریبا در بختیاری ده هزار  زن  گیسو بریدند.. دوماه بعد از شهید شدن پدرم ایلخانی نگذاشتند برادرهایم در چغاخور بمانند رفتند در ناغان پناه بردند به دهات…» ص ۲۶ و ۳۳ .

   در این خاطرات همچنین از برادرانش که از مادر دیگر بودند بویژه از سردار اسعد بزرگ (فاتح مشروطیت) و زحمات او در تربیت و آموزش خود و محبت های صمصام السلطنه مکرر یاد می کند:

این مطلب را هم ببینید  شیر زنان گذشته ایران

  «… برادرهایم خیلی مرا دوست می داشتند در حقیقت پدری در حقم نمودند مرحوم سردار اسعد حاجی علیقلی خان خیلی مرا تربیت می نمود، همیشه برایم تاریخ می گفت، حکم می فرمود که باید شبانه روز کتاب تاریخ بخوانید… برادر عزیزم آن وجود مقدس مرحوم حاجی علیقلی خان سردار اسعد، یک انس به من پیدا نموده بود و آنچه مطالب محرمانه داشت و برای احدی اظهار نمی نمود به من می فرمود.

برادر بزرگوارم حاجی علیقلی خان که هم پدرم بود هم استادم بود و هم برادرم. چه قدر مرا به درس خواندن وادار می فرمودند.. شب  را تا نزدیک به روز کتاب می خواندیم برادرم[سردار اسعد] خیلی مایل به [مطالعه]تاریخ و کتابهای زمان جدید بود..  » (صص ۴۹ و ۵۲ و۶۰ و ۷۰ ، خاطرات)

  البته بی بی مریم در ادامه ضمن بیان خاطراتش در دوران جوانی از نامهربانی های برخی برادران ناتنی اش همچون سردار ظفر و یوسف خان امیر مجاهد در قضیه املاک می نویسد که چه قدر با اقدامات خود و درگیری های مداوم برای وی رنج و زحمت ایجاد کردند.

  از ازدواج خود می نویسد که طبق یک آیین ایلی (ناف برون) او را در دوران نوزادی به عقد یا نامزد مردی(پسر یکی از خوانین چهارلنگ) نمودند که بیست سال از او بزرگتر بود و نهایتا در ۱۵ سالگی با وی ازدواج کرد مردی که دو زن دیگر نیز داشت:

  «…من پانزده سال داشتم اما هیچ میل نداشتم که مرا شوهر دهند چونکه تقریبا چهل سال داشت پسر عروس عیال و اولاد فراوان داشت خواننده عزیز که این روزنامه زندگانی مرا ملاحظه می فرمایید حال سرنوشت ما دخترهای ایرانی خصوصا دخترهای بختیاری را ملاحظه کنید دختر پانزده ساله را بدهند به یک مرد چهل ساله که دارای دوزن و پنج شش نفر اولاد است برادرهایم هم چندان میل نداشتند اما جون در فامیل خودشان دشمن بود زدو خورد داشتند لابد بودند.

هیچ میل نداشتم در خانه آنها باشم چهارسال زن او بودم تا آنکه آن بیچاره جوان مرگ شد حالا از آن شوهر کردن شکر دارم چونکه یک پسر خوب از آن شوهر دارم که شخص اول در بختیاری است و تمام بختیاری ها به او می گروند و من هم اورا دوست دارم «علیمردان خان» نام دارد..» ص ۵۴

   بی بی مریم چند سال بعد از درگذشت همسر اولش با اینکه تمایل نداشت که تا آخر عمر شوهر کند، تحت اجبار و شرایط خاص خانوادگی مجبور به ازدواج با یکی از عموزادگانش می شود که او هم دارای چند زن عقدی و صیغه بود و مردی نالایق و از آن بدتر فردی عیاش و هرزه بود و سالها در زندگی با وی در رنج و عذاب بود و گرفتار بیماری طولانی نیز گردید و چندین فرزند کوچک خود را اثر این مشکلات از دست داد. دلگیر از این ازدواج می نویسد:

  «…شوهر انسان باید مرد باشد، شرف داشته باشد، مال دنیا برای مرد همه وقت هست اما برای نامرد کرور کرور ثروت و دولت مثل خاکستر است. هیج ننگی، هیچ بدبختی از شوهر بی شرف، بی عقل برای زن نیست.  من بیچاره عمرم  را با آه و ناله به سر بردم، روزگارم از دست دیوانه گری شوهر دومم سیاه شد و تاریک شد..» ص ۱۰۹

… ای خانم هایی که این کتاب سیه بختی مرا مطالعه می کنید مبادا گول مال، دولت، و جوانی کسی را بخورید و شوهر بکنید. هر چه قدر فقیر و زشت باشد اما پیکر او آراسته به صفات خوب باشد، عالم، دانا و با شرافت باشد، آن مرد زندگی است. ص ۱۴۸

   اما وقتی دوتن از برادرانش می خواستند املاک شوهرش را تصرف کنند بی بی مریم مقابل آنها ایستاد: «…غیرت و شرافت هی به من نهیب می زد که هرچه این شوهر پست باشد هرچه بی شرف باشد هرچه رذل باشد اما باز شوهر توست ..» ۱۱۱

    با این همه سختی کشیدن ها در پایان می نویسد:  اکنون شکر دارم خداوند عالم را که هر قدر صدمه زیادتر بر من وارد می شد او بر عظمتم می افزاید هر وقت فکر روزگار خود و دشمنی های بسیار این آدم ها را که نسبت به من کردند می کنم ، آن وقت ملتفت می شوم که کسی هست و او هست که مرا ازاین گرداب ها نجات داد، آن وقت به دعا  و شکر می پردازم و هر بار کرورها شکر می کنم که هرچه هست اوست و هرچه تقدیر اوست می شود. من دست به دامان کبریایی او زدم هرچه از دوست بر آید، خوش است.. ص۱۴۷

  وضعیت زنان در خاطرات سردار مریم،:

سردار مریم، نقش زن در جامعه را بسیار محدودتر از جایگاه واقعی او می داند و خواستار است که زنان از نقش و جایگاه واقعی خود در جامعه آگاهی یابند و آن را به دست آورند. او در این مورد می نویسد:

«…در ایران زن های بدبخت یا باید بزک بکنند، شبانه روز در فکر لباس و پودر و سرخاب باشند یا خیاطی و ریسمان تابیدن، کار بزرگ آنها همین است. افسوس که وجود چندین (میلیون) زن در خاک ایران از عدم علم برای هیچ کس اهمیتی ندارد …»

«… ای کاش ما هم روزی خود را در سایه تمدن می دیدیم و پای خود را روی زمین تمدن می گذاشتیم . افسوس که من می میرم و آن روز  را در ایران و به خصوص در بختیاری نخواهم دید… بدبختانه می ترسم  بمیرم  و زن های ایرانی را عموما و زن های بختیاری را خصوصا آزاد نبینم…» ص۴۷

منابع

ابوالفتح اوژن بختیاری، تاریخ بختیاری، تهران، انتشارات بینا، ۱۳۴۵. (ص ۲۱۹)

حیدری محسن، مقدمه‌ای بر شناخت زندگی و اندیشه سردار مریم بختیاری، تهران، انتشارات تمتی، ۱۳۹۳.

رالف گارثویث، بختیاری در آئینه تاریخ، ترجمه مهراب امیری، تهران، انتشارات سهند، ۱۳۴۵. (ص ۲۲۸–۲۲۷)

نورالله دانشور علوی، جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری، تهران، انتشارات آنزان، ۱۳۷۷. (ص ۱۷۹)

سپهر. عبدالحسین، ایران در جنگ بزرگ، تهران، انتشارات بانک ملی، ۱۳۳۶. (ص۳۰۸–۳۰۴)

بختیاری، مریم، خاطرات سردار مریم بختیاری از کودکی تا آغاز انقلاب مشروطه، تهران، انتشارات آنزان، ۱۳۸۲. (ص ۲۱)

پور بختیار، غفار. بختیاری نامه، تهران، انتشارات آنزان:۱۳۸۴

اهنگ بی بی مریم بختیاری

1- آهنگ سردار زنگل مسعود بختیاری

لینک مستقیم با کیفیت Mp3 128

لینک مستقیم با کیفیت Mp3 320

2- آهنگ بی مریم صدای کوروش اسدپور

لینک مستقیم کیفیت  Mp3 320

3- دانلود ترانه شیر علی مردون سیما بینا 

لینک مستقیم کیفیت Mp3 320

4-دانلود موزیک شیر علی مردون سیاوش فرهادی

لینک مستقیم کیفیت عالی Mp3 320


انواع سپاسگزاری برای پایان نامه